وداع رباب با علی اصغر
دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۴۶ ب.ظ
وداع مادر با شیر خوار
روی دستان پدر آهسته خوابیدی علی
خواب دریا را کنار آسمان دیدی علی
من نگاهت می کنم گریان ولی امیدوار
تا همیشه قلب مادر را تو امیدی علی
راه را کج کردی اما سمت پشت خیمه گاه
بی وداع از مادرت یکباره کوچیدی علی
کاش صبری می نمودی تا دو ساعت تا غروب
شیر می آمد به سینه؛گرچه نوشیدی علی
شیرآخر را از آن تیر سه شعبه با گلو
گر چه از شیرت گرفتم؛شیر جاویدی علی
عمه می گوید که خونت آسمان را شسته است
روسپیدم کرده جای گریه خندیدی علی
گر چه شش ماه است قلبم خنده ات را می تپد
خنده ی آخر جنون بر قلب باریدی علی
زیر خاکی ،نور دل،شاید ولی بر نیزه ها
ساعتی دیگر به رویم باز تابیدی ...