دجال کافر
انعام158
هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فی إیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (158)
آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان(مرگ) به سراغشان آیند، یا خداوند(خودش) به سوى آنها بیاید، یا بعضى از آیات پروردگارت!اما آن روز که بعضى از آیات پروردگارت تحقّق پذیرد، ایمانآوردن افرادى که قبلاً ایمان نیاوردهاند، یا در ایمانشان عمل نیکى انجام ندادهاند، سودى به حالشان نخواهد داشت! بگو: انتظار بکشید ما هم انتظارمىکشیم!»
نزال بن سبره روایت می کند : على بن ابى طالب علیه السلام براى ما خطبه خواند و پس از حمد و ثناى الهى سه بار فرمود:
سلونى ایّها النّاس قبل ان تفقدونى
یعنى: اى مردم! پیش از آنکه مرا از دست بدهید، هر چه می خواهید از من بپرسید! در این وقت صعصعة بن صوحان از جا برخاست و گفت: یا امیر المؤمنین! دجال کى خواهد آمد؟ فرمود: بنشین! خداوند سخن تو را شنید و دانست که مقصودت چیست. به خدا قسم در این باره سائل و مسئول (تو و من) یکسان هستیم (یعنى این از اسرارى است که فقط خداوند می داند).
ولى این را بدان که آمدن دجال علاماتى دارد که طابق النعل بالنعل متعاقب هم به وقوع مىپیوندد. اگر خواسته باشى اطلاع می دهم .
عرض کرد: یا امیر المؤمنین بفرمائید!. فرمود: آنچه می گویم از بر کن! علامات آن اینست: (دجال در وقتى مىآید که) مردم نماز را بمیرانند، و امانت را ضایع کنند، و دروغ گفتن را حلال شمارند.
و ربا بخورند، و رشوه بگیرند، و ساختمان ها را محکم بسازند، و دین را به دنیا بفروشند، و موقعى که سفیهان را به کار گماشتند، و با زنان مشورت کردند، و پیوند خویشان را پاره نمودند، و هواپرستى پیشه ساختند و خون یک دیگر را بىارزش دانستند.....
حلم و بردبارى در میان آنها نشانه ضعف و ناتوانى باشد، و ظلم و ستم باعث فخر گردد، امراء فاجر، وزراء ظالم، و سرکردگان دانا خائن و قاریان (قرآن) فاسق باشند. شهادت باطل آشکار باشد، و اعمال زشت و گفتار بهتان آمیز و گناه و طغیان و تجاوز علنى گردد، قرآن ها زینت شود، و مسجدها نقاشى و رنگ آمیزى و منارهها بلند گردد، و اشرار مورد عنایت قرار گیرند، وصف ها در هم بسته شود.
خواهش ها مختلف باشد و پیمان ها نقض گردد، و وعدهاى که داده شد نزدیک شود. زنها به واسطه میل شایانى که به أمور دنیا دارند در امر تجارت با شوهران خود شرکت جویند. صداهاى فاسقان بلند گردد و از آنها شنیده شود! بزرگ قوم، رذلترین آنهاست، از شخص فاجر به ملاحظه شرش تقیه شود، دروغگو تصدیق، و خائن امین گردد، زنان نوازنده، آلات طرب و موسیقى به دست گرفته نوازندگى کنند! و مردم پیشینیان خود را لعنت نمایند. زن ها بر زین ها سوار شوند و زنان به مردان و مردان به زنان شباهت پیدا کنند.
شاهد (در محکمه) بدون این که از وى درخواست شود شهادت می دهد،و دیگرى به خاطر دوست خود بر خلاف حق گواهى دهد. احکام دین را براى غیر دین بیاموزند، و کار دنیا را بر آخرت مقدم دارند، پوست میش را بر دل هاى گرگها بپوشند، در حالى که دل هاى آنها از مردار متعفنتر و از صبر تلختر است. در آن موقع شتاب و تعجیل کنید. بهترین جاها در آن روز بیت المقدس است.(یعنی وقت خروج دجال با این مشخصات) روزى خواهد آمد که هر کسى آرزو کند که از ساکنان آنجا باشد
در این وقت اصبغ بن نباته برخاست و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! دجال کیست؟
فرمود: بدان که دجال صائد بن صید است. شقى کسى است که ادعاى او را تصدیق کند و سعادتمند کسى است که او را تکذیب نماید: از شهرى که آن را اصفهان میگویند و قریه اى که معروف به «یهودیه» است بیرون مىآید. چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانى اوست، و مانند ستاره صبح می درخشد.
چیزى در چشم اوست که گوئى آمیخته به خون است، در پیشانى وى نوشته است «این کافر است» هر شخص باسواد و بىسواد آن را می خواند. داخل دریاها مىشود و آفتاب با او می گردد. در جلو رویش کوهى از دود است، و پشت سر او کوه سفیدى است که مردم آن را طعام (گندم) مىبینند.
وى در یک قحطى سختى مىآید، و بر الاغ سفیدى سوار است، یک گام الاغش یک میل راه است! زمین در زیر پاى او نوردیده مىشود. از هیچ آبى نمی گذرد مگر اینکه تا روز قیامت خشکیده مىشود. با صداى بلند خود چنان ندا در می دهد که از مشرق تا مغرب جن و انس و شیاطین صداى او را می شنوند، میگوید: «اى دوستان من بیائید به سوى من. منم آن کسى که بشر را آفریدم و اندام آنها را معتدل و متناسب نمودم و روزى هر کسى را تقدیر نموده و همه را به یافتن آن راهنمائى می کنم. من آن خداى بزرگ شما هستم» دجال دشمن خدا دروغ می گوید، او یک چشم دارد غذا میخورد و در بازارها راه میرود. در صورتى که خداوند شما نه یک چشمى است «واصولا جسم و چشم ندارد» و نه غذا می خورد و نه در بازارها راه می رود و فناپذیر نیست.
غالب پیروان او در آن روز اولاد زنا هستند و چیز سبزى بر سر و دوش دارند خداوند او را در شام در تلى معروف به «تل افیق» سه ساعت از روز جمعه برآمده به دست کسى که عیسى بن مریم پشت سر او نماز می گزارد، می کشد. بدانید که بعد از آن حادثه بزرگى روى می دهد.
عرض کردیم: یا امیر المؤمنین آن حادثه چیست؟ فرمود: آمدن «دابة الارض» از سمت صفا است، انگشتر سلیمان و عصاى موسى با اوست آن انگشتر را بر روى هر مؤمنى که میگذارد، در جاى آن نوشته مىشود: «این مؤمن حقیقى است» و بر روى هر کافرى بگذارد نوشته مىشود «این کافر حقیقى است» تا جایى که مؤمن صدا می زند اى کافر واى بر تو و کافر صدا می زند: اى مؤمن خوش به حالت! دوست داشتم من هم امروز مثل تو بودم و به چنین سعادتى می رسیدم. سپس دابة الارض سر خود را بلند می کند و مردمى که در بین مشرق و مغرب هستند بعد از طلوع خورشید از جانب مغرب باذن خدا او را مىبینند در آن وقت دیگر توبه برداشته مىشود. نه توبهاى قبول می شود و نه عملى به سوى خدا بالا می رود، و ایمان کسى که پیشتر ایمان نیاورده یا در حال ایمان خیرى کسب نکرده بود به حال صاحبش سودى ندارد. آنگاه حضرت فرمود: از آنچه بعد از آن روى می دهد از من نپرسید. زیرا حبیبم رسول خدا 9 با من عهد بسته که جز به عترت خود اطلاع ندهم.
-----------------------------------
جلوههاى اعجاز معصومین :789 -الخرائج ج3 ص 1136-کمال الدین ج2 ص 527 - بحار ج52 ص 195 -مهدى موعود 7 ص 966
پناه بردن به کهف اهل یبیت که کهف حصین هستند