امام زمان در آیات قرآن و شعرهای مذهبی

زندگی امام پسند.معرفت امام

امام زمان در آیات قرآن و شعرهای مذهبی

زندگی امام پسند.معرفت امام

معرفت علمی و اخلاص عملی
چه ایاتی در قرآن به حضرت مهدی علیه السلام و مطالب مربوط به ایشان تاویل شده است
شعرهای مذهبی خودم

آخرین نظرات

دیدار علی بن مهزیار

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۱۶ ق.ظ

اسرا7 :

ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً

: سپس شما را بر آنها چیره مى‏کنیم و اموال و فرزندانتان را افزون خواهیم کرد و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار مى‏دهیم.


علی بن إبراهیم بن مهزیار می گوید:سالی به حج رفته بودم.هنگامی که به مدینه رفتم و اقامت گزیدم.روز ها ازنشانی صاحب الزمان می پرسیدم و او را می جستم.اما خبری از او به دستم نرسید و مورد توجهش واقع نشدم.بسیار غمگین شدم و ترسیدم آرزویم در طلب صاحب الزمان علیه السلام بر باد برود.از مدینه خارج شدم تا اینکه به مکه رسیدم حجم را به جا آوردم وهفته ای عمره گزار بودم و مدام در طلب مولایم.تا اینکه در خانه ی خدا جوانی نورانی و زیبا را دیدم که رو به من نمود وبعد از پرسیدن حال خودم و برادران دینی ام و پرسیدن از انگشتری که از امام عسگری 7  نزدم بود، گفت: شب هنگام  بین صفا و رکن منتظرم باش.از آنجا با او راهی شدیم دره هایی را پیمودیم ،نماز شب را به جا آوردیم و هم چنان رفتیم تا به خیمه ای رسیدیم که از آن نور می تابید..جوان برایم اجازه ی ورود گرفت و به حضور نورانی مولایم صاحب الزمان علیه السلام  مشرف شدم.ایشان فرمودند:صبح و شب منتظر آمدنت بودیم.چه چیز تو را به تاخیرواداشت؟گفتم:کسی نبود مرا به اینجا راهنمایی کند.حضرت 7 فرمودند:نه!بلکه شما اموال زیادی جمع کرده اید و به ضعیفان مومنتان ظلم و قطع رحم نموده اید دیگر چه عذری دارید؟گفتم:توبه می کنم و پوزش می طلبم.سپس فرمود:ای پسر مهزیار !اگر استغفار بعضی از شما برای بعضی نبود،همه ی کسانی که بر زمینند هلاک می شدند جز خواص شیعیان ،آنها که گفتارشان شبیه کردارشان است. سپس فرمود:ای پسر مهزیار!و دستش را دراز نمود،آیا به تو خبر بدهم هنگامی که کودک (بر تخت حکومت) نشست و مغربی حرکت کرد و عثمانی راه افتاد و با سفیانی بیعت شد،به ولی خدا اجازه داده می شود،من بین صفا و مروه با سیصد و سیزده مرد خروج می کنم،پس به کوفه می آیم و مسجدش را خراب کرده بر مبنای همان مسجد اولیه دوباره می سازم و آنچه از بناهای ظالمین در اطراف آن است را خراب می کنم و با مردم حجه الاسلام(حج ابراهیمی و حج پیامبر)را به جا می آورم.بعد به مدینه می آیم و حجره را ویران کرده و آن دو تن را تر و تازه بیرون می آورم و به ایشان رو کردن به بقیع را امر می کنم و به دو شاخه ی خشکیده که بالای سر آن دو است امر می کنم تا از زیرشان برگ در می آید پس مردم به ایشان امتحان می شوند امتحانی سخت تر از امتحان اول، و منادی از آسمان ندا می دهد:ای آسمان ایشان را هلاک کن و ای زمین ایشان را بگیر،در آن روز بر زمین نمی ماند مگر مومنی که خدا قلبش را برای ایمان خالص کرده باشد.پرسیدم:سرورم!بعد از آن چه می شود؟فرمود:بازگشت به دنیا و رجعت.و این آیه را تلاوت فرمود: ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً


 حدثنا علی بن إبراهیم بن مهزیار الأهوازی قال خرجت فی بعض السنین حاجا إذ دخلت المدینة و أقمت بها أیاما أسأل و أستبحث عن صاحب الزمان فما عرفت له خبرا و لا وقعت لی علیه عین فاغتممت غما شدیدا و خشیت أن یفوتنی ما أملته من طلب صاحب الزمان فخرجت حتى أتیت مکة فقضیت حجتی و اعتمرت بها أسبوعا کل ذلک أطلب فبینما أنا أفکر إذ انکشف لی باب الکعبة فإذا أنا بإنسان کأنه غصن بان متزر ببردة متشح بأخرى قد کشف عطف بردته على عاتقه فارتاح قلبی و بادرت لقصده فانثنى إلی و قال من أین الرجل قلت من العراق قال من أی العراق قلت من الأهواز فقال أ تعرف الحضینی قلت نعم قال رحمه الله فما کان أطول لیله و أکثر نیله و أغزر دمعته قال فابن المهزیار قلت أنا هو قال حیاک الله بالسلام أبا الحسن ثم صافحنی و عانقنی و قال یا أبا الحسن ما فعلت العلامة التی بینک و بین الماضی أبی محمد نضر الله وجهه قلت معی و أدخلت یدی إلى جنبی و أخرجت خاتما علیه محمد و علی فلما قرأه استعبر حتى بل طمره الذی کان على یده و قال یرحمک الله أبا محمد فإنک زین الأمة شرفک الله بالإمامة و توجک بتاج العلم و المعرفة فإنا إلیکم صائرون ثم صافحنی و عاتقنی ثم قال ما الذی ترید یا أبا الحسن قلت الإمام المحجوب عن العالم قال ما هو محجوب عنکم و لکن جنه سوء أعمالکم قم سر إلى رحلک و کن على أهبة من لقائه إذا انحطت الجوزاء و ازهرت نجوم السماء فها أنا لک بین الرکن و الصفا فطابت نفسی و تیقنت أن الله فضلنی فما زلت أرقب الوقت حتى حان و خرجت إلى مطیتی و استویت على رحلی و استویت على ظهرها فإذا أنا بصاحبی ینادی یا أبا الحسن فخرجت فلحقت به فحیانی بالسلام و قال سر بنا یا أخی فما زال یهبط وادیا و یرقى ذروة جبل إلى أن علقنا على الطائف فقال یا أبا الحسن انزل بنا نصلی باقی صلاة اللیل فنزلت فصلى بنا الفجر رکعتین قلت فالرکعتین الأولیین قال هما من صلاة اللیل و أوتر فیهما و القنوت و کل صلاة جائزة و قال سر بنا یا أخی فلم یزل یهبط وادیا و یرقى ذروة جبل حتى أشرفنا على وادی عظیم مثل الکافور فأمد عینی فإذا ببیت من الشعر یتوقد نورا قال هل ترى شیئا قلت أرى بیتا من الشعر فقال الأمل و انحط فی الوادی و اتبعت الأثر حتى إذا صرنا بوسط الوادی نزل عن راحلته و خلاها و نزلت عن مطیتی و قال لی دعها قلت فإن تاهت قال هذا وادی لا یدخله إلا مؤمن و لا یخرج منه إلا مؤمن ثم سبقنی و دخل الخباء و خرج إلی مسرعا و قال أبشر فقد أذن لک بالدخول فدخلت فإذا البیت یسطع من جانبه النور فسلمت علیه بالإمامة فقال لی یا أبا الحسن قد کنا نتوقعک لیلا و نهارا فما الذی أبطأ بک علینا قلت یا سیدی لم أجد من یدلنی إلى الآن قال لی أ لم تجد أحدا یدلک ثم نکت بإصبعه فی الأرض ثم قال لا و لکنکم کثرتم الأموال و تجبرتم على ضعفاء المؤمنین و قطعتم الرحم الذی بینکم فأی عذر لکم فقلت التوبة التوبة الإقالة الإقالة ثم قال یا ابن المهزیار لو لا استغفار بعضکم لبعض لهلک من علیها إلا خواص الشیعة الذین تشبه أقوالهم أفعالهم ثم قال یا ابن المهزیار و مد یده أ لا أنبئک الخبر إذا قعد الصبی و تحرک المغربی و سار العثمانی و بویع السفیانی یؤذن لولی الله فأخرج بین الصفا و المروة فی ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا فأجی‏ء إلى الکوفة و أهدم مسجدها و أبنیه على بنائه الأول و أهدم ما حوله من بناء الجبابرة و أحج بالناس حجة الإسلام و أجی‏ء إلى یثرب فأهدم الحجرة و أخرج من بهما و هما طریان فأمر بهما تجاه البقیع و آمر بخشبتین یصلبان علیهما فتورق من تحتهما فیفتتن الناس بهما أشد من الفتنة الأولى فینادی مناد من السماء یا سماء أبیدی و یا أرض خذی فیومئذ لا یبقى على وجه الأرض إلا مؤمن قد أخلص قلبه للإیمان قلت یا سیدی ما یکون بعد ذلک قال الکرة الکرة الرجعة الرجعة ثم تلا هذه الآیة ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً.

------------------------------------

دلائل‏الإمامة ص296-معجم الاحادیث ح 1647-المحجه ص123-البرهان ج2ص407-تبصره الولی ص778-بحار ج52ص12

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی