امام زمان در آیات قرآن و شعرهای مذهبی

زندگی امام پسند.معرفت امام

امام زمان در آیات قرآن و شعرهای مذهبی

زندگی امام پسند.معرفت امام

معرفت علمی و اخلاص عملی
چه ایاتی در قرآن به حضرت مهدی علیه السلام و مطالب مربوط به ایشان تاویل شده است
شعرهای مذهبی خودم

آخرین نظرات

شعرکودکانه سوره انسان

دوشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۰ ق.ظ


#شعرمذهبی_کودکانه

شعر کودکانه سوره دهر..فداکاری اهل بیت 



ماه،رمضون، رسید و من دوباره

  دلم پر از شکوفه و بهاره

آدم تو این روزا یه حسی داره                           نمیشه اون رو بر زبون بیاره

سحر نگو، لحظه خوب پرواز

وقت  اذون افطار و عطر نماز

🎀

اما حالا روزا یه کم بلنده                                گرسنگی دست و پامو می بنده

یه روز همین جور که دلم ضعف رفت

 کمی دراز کشیده بودم رو تخت

مامان دلش سوخت و نشست کنارم 

 گفت که برات قصه خوبی دارم

میخوایم بریم پیش رسول خدا

 گوش ات با من باشه و با من بیا

🌴

به خونه دختر خوب رسول

حضرت صدیقه زهرا بتول

که داره حضرت دو تا نور دیده

هیچ کسی مثل اون دو گل ندیده

سرور کل جوونای بهشت  

 این رو پیامبر واسه اونها نوشت

برادر بزرگ امام حسن

 امام حسین امام سوم من

اما یه روزاومد تو باغ باد سرد 

  که این دو تا نو گلو پژمرده کرد

مریض شدن غنچه های نازنین

 مادرشون حضرت زهرا  غمین

😔

پدر بزرگ مهربون هم اومد

 سری به گل های مریض او زد

گف عزیز قلب پدر، دخترم

یه پیشنهاد خوب براتون دارم

نذر کنید اگر خدا شفا داد 

این دو گل و دوباره به شما داد

شما سه روز روزه بگیرین همه 

 به لطف حق موثره فاطمه

🕋

اونا قبول کردن وعهدی بستن

منتظر جواب حق نشستن

خدام اونا رو زود زود شفا داد 

به باغ اونها دوباره صفا داد

وقت چیه؟وقت وفا به پیمان

از طرف اون گلای با ایمان

🌸

امام علی بابای خانواده

که خیلی از شفای اونها شاده

آرد کمی تهیه کرد و  آورد                                    به دست همسر گل خود سپرد

گفت خانومم بگیر اینو خمیر کن  

نون بپز و بچه هامون رو سیر کن

چن تایی نون بپز برای افطار 

 به من بگو اگه داری با من کار

🌻

پنج نفری گرفتن اونها روزه 

مامان بابا برادرا با فضه

فضه کیه ؟خادم خانواده

یه خانوم مومن و خوب و ساده

از بودنه با این عزیزا شاده 

دل به محبت اونا نهاده

🌙

اذون روز اول از راه رسید

 چهره ی نورانی اونها رو دید

بعد نماز اومدن و نشستن

وای که اونا چه مومنایی هستن

🌺

یک دفه یک صدا اومد:" فقیرم

پول ندارم یه تکه نون بگیرم

می گن شماهمگی با صفایین

اهل بیت پیامبر خدایین

میشه که این گرسنه رو سیر کنین

از غذایی که توی خونه دارین"

مامان بابا نون هاشونوگذاشتن 

آخه به جز اونها چیزی نداشتن

بعد اونا حسن حسین با فضه 

نکردن اون نون ها رو حتی مزه

نون ها همه روی هم و خیلی زود          

 پنج تا نون تو دستای فقیر بود

افطاری شون فقط آب و دعا بود

اما دلاشون خونه ی خدا بود

🌷

روزه ی روز دوم و دوباره                  

سفره ی اونها غیر نون نداره

در خونه ؛دم اذون صدا کرد 

یتیمی بود که اونها رو دعا کرد

گفت:" شما زینت مومنینید 

الهی که همگی خیر ببینید

گرسنه ام ای اهلبیت رحمت

یه کم به من غذا بدین بی زحمت"

دوباره اول بابا دست به کار شد

و پنج تا نون کنار هم قطار شد

یتیم دوباره اون ها رو دعا کرد

گرسنگی چی کار با اون گلا کرد؟

افطار اونها دوباره فقط آب

گرسنه رفتن اونا تو رختخواب

🌾

روزه ی سوم که رسید بچه ها

لحظه افطار همه غرق دعا

اگر چه رنگ از رخاشون پریده

اما دلا شون چقدر سفیده

مهمون ناخونده شون این بار کی بود؟

اون که میاد لحظه ی افطار، کی بود؟

اسیری بود غریب و تنها شده

با صد امید راهی اونجا شده

دوباره اون دل های پر محبت

به آب،دم افطاری کردقناعت

ولی دیگه رمق نداشتن اونها

برادرا راهی شدن با بابا

به سمت مسجد طرف پیامبر

تو خونه مشغول نمازه مادر

پدر بزرگ وقتی عزیزاشو دید

زود حال مادر اونا رو پرسید

گفت چرا زرد شدین می لرزین 

به سوی خونه زودی راه بیفتین

دختر دردونه مو هم ببینم ن

کنه یه وقت تو شما غم ببینم

🌱

وقتی با هم به خونه شون رسیدن 

مادرو مشغول عبادت دیدن

رنگ ولی به صورتش نمونده

نشسته،شاید که،نماز می خونده

گلای باغ زندگی چی شده؟              

 چی بر سر گلهای من اومده

🌹

تشکر خدا از اونها چی بود؟        

سوره ای که همون جا نازل نمود

جبرئیل اومد با پیام جدید         

بازم پیامش سر موقع رسید

سوره ای آورده به نام "انسان"     

که سوره ای معروفه توی قرآن

داره یه عالم آیه های قشنگ           

برای آدمای زبر و زرنگ

تا بخونن اون رو و یاد بگیرن           

 تا بی محبت "علی "نمیرن

محبت حسن حسین و زهرا     

که ایثارو یاد دادن اون ها به ما

گرچه می خواستن خودشون نونا رو     

 ترجیح دادن محبت خدا رو

خدام میده امان روز جزا                     

 به اونها و شیعه و دوست اونها

یه عالمه نعمتای بهشتی                  

جایزه ی اعمالیه که کاشتی

🌞

قصه مامانی تموم شد دیگه                

اما دلم یه چیزی با من می گه

منتظراذون دیگه نموندم 

 رفتم و این سوره ی نازو خوندم


شعر13

تاریخ:تابستان88

@fkpoem


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی