اشعار حر4

 

فریاد عطش ،فضای جان را پر کرد

هر قطره ی اشک عاشقان را در کرد

زهرا که شفاعتش امید فرداست

او "حرمله"ای را به نگاهی "حر "کرد

اباصالح التماس دعا_شهدای منا

اباصالح التماس دعا_شهدای منا

اباصالح التماس دعا_شهدای منا

اباصالح التماس دعا_شهدای منا

ابا صالح،التماس دعا،هر کجا رفتی،یاد ما هم باش

مدینه رفتی و یا مکه،جای ما رفتی؛یاد ما هم باش

اگر رمی دشمنان لعین،را نمودی در _عرصه ی جمرات

به یاد آن لاله های سپید،در منا رفتی...یاد ما هم باش

هزاران لاله اگر جان داد؛پیش چشم شما؛با لب تشنه

به بالین تک تک شهدا،بی صدا رفتی..یاد ما هم باش

اگر اشکت،رنگ خون شد و در حال احرامت، بر سر قبر

شهیدان عاشق حرم کربلا رفتی، یاد ما هم باش

مقام جدت خلیل خدا ، شیعیان تو را ، گر چه کم دارد

به اندوه و غربت دل ما، گر شما رفتی،یاد ما هم باش

به تایید مادرت هاجر، بین سعی و صفا،بین آب و سراب

برای کسب ظهور و فرج با دعا رفتی یاد ما هم باش

طواف بیت خدا که کنی در مراسم حج ای حبیب خدا

کنار حجر،مستجار و حطیم در خفا رفتی یاد ما هم باش

تو خود گفتی:این نشان فرج رات که می بندند دشمنان حق

ره ما را سوی خانه حق،گر شما رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم دعای فرج را بخوان در بین حطیم و رکن

به قلب خسته اگر در بیت خدا رفتی یاد ما هم باش

دعا های معرفت که بخوانی به حال خوش،صحنه ی  عرفات

به در گاه ایزد منان ،با صفا رفتی یاد ما هم باش

دل ما هم چون کبوتر زاری نشسته کنار بقیع شما

به دیدار مادرت زهرا با وفا رفتی یاد ما هم باش

 

شعر توبه حرگونه

چون حر بشکن،

توبه،شکستن دارد

دل،شوق الهی به شکستن دارد

وقتی که تویی توبه پذیر و دلجوی..

صد بار دگر ،توبه شکستن دارد

شعر امام زمان

بیا تو جانشین تمام نداشتن ها باش       به قهر هستی و مهر تو راضی ام،ای کاش-

-همیشه این قدر از قصه ها تهی بودم    که ظرف غصه و بغض شهنشهی بودم

                          ***********************

نه عاشقان سر کوی عشق مجنون اند    نه عارفان سیه روی دهر دل خون اند

تمام هستی اگر داخل نگاه تو اند             از اعتراف به تقصیر خویش بیرون اند

نگاه سرخ شقایق همین حوالی ماست    ببین چه بی حیا شده و جمله بید مجنون اند

اگر چه عده ای از قلب تان خبر دارند    و بین این همه پولس هنوز شمعون اند

مسیح مرده دلان خطوط اینتر نت          و غصه دار قمر های ماهواره و نت

همیشه یاد ظهورم اگر چه خاموشم       لباس خوف و رجا را هنوز می پوشم

شکوه عصر سلیمان ،عدالت داوود        غریب چاه نشینی که شاه زندان بود

به جان مادر ت این قوم را نکن نفرین      به دیدن غم غزه غریب من منشین

به کعبه ساعت صهیون اگر که سایه کند   هرم شود حرم و عرش را سه پایه کند

حریم جدت اگر دست دشمنان باشد          بقیع روی سرش چتر آسمان باشد

و شیعه در همه جا جرم عشق بر دوشش    به روی اسلحه ی غم گشوده آغوشش

اگر نیایی از این دست ،ادامه ها دارد      که از سپاه صحابه سیاه می بارد..

                   *********************************

برای من که بهاری در آرزو دارم         و در دلم غم شب های بغض او دارم

چقدر ندبه ی بابا بزرگ غمگین است     چقدر غصه ی بابا،بزرگ و سنگین است

چقدر، با همه ی دردو داغ ،می دانم        که روز آخر این انتظار شیرین است

که روزآخر این انتظار شیرین است      که روزآخر این انتظار شیرین است...شیرین است..