یوسف
جمعه, ۱۵ دی ۱۳۹۶، ۰۷:۴۲ ب.ظ
صله از دست تو مولای غریب:
این جمعه هم گذشت...
ای یار سربلند و تمنا پذیر ما
ای گیسوان مهر تو در شهر دل رها
روحم اسیر جاذبه ی نامتان شده
این زحمتی برای شما رحمتی به ما
شاهی!هزار طایفه دل در قلمرو ات
شان شما که نیست یکی مثل من سیاه
یوسف نشسته محو تماشای روی تان
موعود بی نظیر جهان،یوسفم بیا
یعقوب وار منتظرت کی نشسته ایم
وقتی فروختیم به اندک بها تو را
سر را به چاه برده ای و گریه میکنی
عالم فدای غربتتان یابن مصطفی
دستی بکش به چهره ی باقی ز اصل دین
سردر گمیم با همه ی حرف و ادعا
طبع زمین تزلزل و طبع زمانه بخل
ای کوه استقامت و باران پر شفا
وقتی که میرسی دل مان تازه میشود
اتمام حجتی به خدا حجت خدا...
شعر شماره37
زمان شعر دیماه 96
@fkpoem