شعر امام زمان
بیا تو جانشین تمام نداشتن ها باش به قهر هستی و مهر تو راضی ام،ای کاش-
-همیشه این قدر از قصه ها تهی بودم که ظرف غصه و بغض شهنشهی بودم
***********************
نه عاشقان سر کوی عشق مجنون اند نه عارفان سیه روی دهر دل خون اند
تمام هستی اگر داخل نگاه تو اند از اعتراف به تقصیر خویش بیرون اند
نگاه سرخ شقایق همین حوالی ماست ببین چه بی حیا شده و جمله بید مجنون اند
اگر چه عده ای از قلب تان خبر دارند و بین این همه پولس هنوز شمعون اند
مسیح مرده دلان خطوط اینتر نت و غصه دار قمر های ماهواره و نت
همیشه یاد ظهورم اگر چه خاموشم لباس خوف و رجا را هنوز می پوشم
شکوه عصر سلیمان ،عدالت داوود غریب چاه نشینی که شاه زندان بود
به جان مادر ت این قوم را نکن نفرین به دیدن غم غزه غریب من منشین
به کعبه ساعت صهیون اگر که سایه کند هرم شود حرم و عرش را سه پایه کند
حریم جدت اگر دست دشمنان باشد بقیع روی سرش چتر آسمان باشد
و شیعه در همه جا جرم عشق بر دوشش به روی اسلحه ی غم گشوده آغوشش
اگر نیایی از این دست ،ادامه ها دارد که از سپاه صحابه سیاه می بارد..
*********************************
برای من که بهاری در آرزو دارم و در دلم غم شب های بغض او دارم
چقدر ندبه ی بابا بزرگ غمگین است چقدر غصه ی بابا،بزرگ و سنگین است
چقدر، با همه ی دردو داغ ،می دانم که روز آخر این انتظار شیرین است
که روزآخر این انتظار شیرین است که روزآخر این انتظار شیرین است...شیرین است..