امام زمان در آیات قرآن و شعرهای مذهبی

زندگی امام پسند.معرفت امام

امام زمان در آیات قرآن و شعرهای مذهبی

زندگی امام پسند.معرفت امام

معرفت علمی و اخلاص عملی
چه ایاتی در قرآن به حضرت مهدی علیه السلام و مطالب مربوط به ایشان تاویل شده است
شعرهای مذهبی خودم

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بنی اسراییل» ثبت شده است

۲۳
دی

 

اسرا5

وَ قَضَیْنا إِلى‏ بَنی‏ إِسْرائیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیراً (4)

فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولی‏ بَأْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً (5)

ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفیراً

 ما به بنى اسرائیل در کتاب(تورات) اعلام کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و برترى‏جویى بزرگى خواهید نمود. (4)

 هنگامى که نخستین وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پیکارجوى خود را بر ضدّ شما برمی انگیزیم، خانه‏ها را جستجو مى‏کنند؛ و این وعده‏اى است قطعى! (5)

 سپس شما را بر آنها چیره مى‏کنیم؛ و شما را به وسیله داراییها و فرزندانى کمک خواهیم کرد؛ و نفرات شما را بیشتر(از دشمن) قرار مى‏دهیم‏

 


أمیر المؤمنین علیه السلام:اى مردم! پیش از آنکه مرا از دست بدهید آنچه می خواهید از من بپرسید قبل از آنکه از جانب مشرق آشوبى برپا شود که هنگام اشتعال نائره آن بالا گیرد و بعد که خاموش شد مردى را در کام خود فرو برده نابود گرداند و شعله آتشى از مغرب زمین دامن خود را بالا زده و می گوید: اى واى بر آنها که طعمه من شوند پس هنگامى که گردش آسمان طولانى شد خواهید گفت: (آن مهدى موعود 7  ) مرده یا هلاک شده و به کدام بیابان رفته است. آن روز تأویل این آیه مصداق پیدا می کند «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ ...» و براى آن نشانه‏ها و علائمى است.

اول آنها محاصره کوفه است به وسیله نگهبانان و خندق، و رخنه کردن آب در کوچه‏هاى کوفه، و تعطیل مساجد در مدت چهل شب، و پیدا شدن هیکل  و برافراشته شدن پرچم ها در اطراف مسجد بزرگ کوفه، و قاتل و مقتولى که هر دو در آتش دست و پا می زنند، و قتل و مرگ شایع؛ و کشته شدن مردى پاکدل (نفس زکیه) با هفتاد نفر در بیرون کوفه، و شخصى که در بین رکن و مقام سر او را از تن جدا می سازند و کشته شدن اشقع در موقع بیعت گرفتن بت ها بطور صبر، و خروج سفیانى با پرچم سرخى که سرکرده آنها مردى از قبیله کلب است. و رفتن دوازده نفر از لشکر سفیانى به طرف مکه و مدینه که سرلشکر آنها مردى از بنى امیه به نام خزیمه است. چشم چپش نابینا گشته، و در چشم راستش لکه غلیظى است، و خود را به مردان شبیه نموده.

هر جا می رود فتح می کند تا آنکه وارد مدینه مى‏شود، در خانه‏اى که آن را خانه ابو الحسن اموى می گویند فرود مى‏آید. آنگاه لشکرى براى گرفتن مردى از خاندان پیغمبر 9 که شیعیان گرد وى اجتماع نموده‏اند و در آن موقع از مدینه به مکه باز می گردد، می فرستد.

سرلشکر سفیانى مردى از قبیله غطفان است. موقعى که آن لشکر به وسط «قاع‏ابیض» می رسند به زمین فرو می روند کسى از آنها باقى نماند جز یک نفر که خداوند رویش را به پشت برمی گرداند. تا برگردد و مردم را از بی دینى برحذر دارد و براى بقیه اتباع سفیانى عبرتى باشد. آن روز موقع تأویل این آیه شریفه است «وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ». (سبا51) همچنین سفیانى صد و سى هزار نفر لشکر را بکوفه اعزام می دارد و در «روحاء» و «فاروق» فرود می آیند، در آنجا سى هزار نفر آنها حرکت نموده، و در کوفه در محل قبر حضرت هود 7 واقع در نخیله  فرود مى‏آیند، و در روز عید قربان بر مردم حمله می آورند. حاکم کوفه در آن روز ستمگر معاندى است و موسوم به کاهن ساحر می باشد.

آنگاه حاکم زوراء (یعنى بغداد) با پنج هزار نفر از کاهنان بقصد جنگ با آنها بیرون مى‏آیند، و هفتاد هزار نفر را بر سر پل کوفه به قتل می رسانند به طورى که تا سه روز به واسطه خون هاى مقتولین و تعفن اجساد از رفت و آمد سر پل خوددارى می کنند. هفتاد هزار دختر باکره که کسى دست و سر و روى آنها را ندیده به اسارت می روند. آنها را در محمل ها جاى می دهند و به «ثویه» یعنى غرّى «نجف» می برند.

سپس صد هزار نفر مشرک و منافق از شهر کوفه خارج شده به دمشق که محل بهشت شداد است می آیند، بدون اینکه کسى از آنها ممانعت کند، و پرچم هائى بدون علامت که نه از پنبه و نه کتان و نه حریر است از مشرق زمین میایند در سر نیزه‏هاى آنها مهر سید اکبر (پیغمبر 9 ) زده شده قائد آنها مردى از خاندان پیغمبر 9است آن پرچم ها در شرق پدید مى‏آید و بوى آن مانند مشک معطر به غرب می رسد. ترس و رعب آنها یک ماه پیش از آمدنشان همه جا در دل مردم قرار می گیرد، آنگاه در کوفه‏ فرود می آیند و اولاد ابو طالب به خونخواهى پدران خود قیام می کنند در آن گیر و دار ناگهان لشکر یمنى و خراسانى مانند دو اسبى که مسابقه می دهند از راه می رسند. آن دو لشکر پراکنده و غبار آلود و سواره، هر یک چنان براى ورود به کوفه مسابقه می دهند، که شعله برق همچون تیر از سم اسبهاى آنها می جهد وقتى یکى از آنها نگاه به سم اسبش می کند، می گوید: ماندن ما در اینجا از فردا دیگر سودى ندارد و هم می گویند: خدایا ما توبه کردیم، آنها مردم بى‏نظیرى هستند که خداوند آنها را در قرآن وصف کرده بقوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ یعنى خداوند توبه‏کنندگان و کسانى که خود را پاکیزه کرده‏اند، دوست می دارد.

آنگاه مردى از اهل نجران دعوت امام را مى‏پذیرد و او نخستین نصرانى است که به وى می گرود او کنیسه‏اى را که در آن به رسم نصارى عبادت می کرد خراب و صلیب خود را خورد می کند سپس مهدى 7 با غلامان و مردمى که ناتوان به نظر مى‏آیند قیام می کند و با پرچم هاى هدایت به نخیله می رود. محل اجتماع تمام مردم روى زمین «فاروق» خواهد بود. در آن روز سه هزار هزار نفر در بین شرق و غرب کشته مى‏شود تا آنجا که همدیگر را به قتل می رسانند، و آن روز موقع تأویل این آیه شریفه است:

فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ  و در ماه رمضان به هنگام طلوع صبح گوینده‏اى از سمت مشرق می گوید: اى راه یافتگان جمع شوید، بعد از آن گوینده‏اى در موقع غروب می گوید: اى پیروان باطل اجتماع کنید؛ فرداى آن روز در وقت ظهر آفتاب رنگارنگ و زرد می گردد.

سپس تیره و تار مى‏شود، و در روز سوم خداوند حق و باطل را از هم جدا می سازد، ودابة الارض و لشکر روم به ساحل دریا نزدیک غار اصحاب کهف می رسند، خداوند هم جوانان اصحاب کهف را با سگشان از میان غارشان برانگیخته می گرداند، یکى از آنها موسوم به «ملیخا» و دیگرى بنام «حملاها» دو گواهى هستند که دعوت قائم 7 را می پذیرند.

  • محب الحسینی